• شنبه 22 اردیبهشت 03


اشعار مناجات با خدا -( به اشک و ذکر سحرگاه عادتم دادی )

4387
3

به اشک و ذکر سحرگاه عادتم دادی
تو شور عشق و شرار محبتم دادی
دلت گرفت که بی دست و پایی ام دیدی
سحر به سیر مناجات همتم دادی
لباس پاره و مهمانی عظیم خودت
شفیع من شدی اذن شراکتم دادی
به جای این همه خوبی فقط بدی کردم
ولی تو قهر نکردی و فرصتم دادی
مرا که مستحق دوزخ و مجازاتم
شمیم رأفت و حکم برائتم دادی
هزار مرتبه از نفس خود کمین خوردم
دوباره آمده بر توبه جرأتم دادی
هزار پاره دل از زهر معصیت دیدی
سحر ز شور حسینیه شربتم دادی
مرا که رانده ز هر جا و هر کسی بودم
مقام سینه زنی ولایتم دادی
برای آنکه زنم سنگ عشق بر سینه
به نام عادت الاحسان جسارتم دادی
که گفته کرب و بلا من نرفته ام هر شب؟
به کوی پاک حسینی عزیمتم دادی
تمام کن کرمت را که در رکاب یار
شهادتم برسانی، سعادتم دادی

شاعر : سید محمد میر هاشمی

  • شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 7:59
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران