بادل خون بی قرارم طاقت ماندن ندارم
سوی امام غریبم خیره شده چشم تارم
دردل این صحراصحرا
گشته چراغوغاغوغا
خیل عدو لشکرلشکر
مانده عموتنهاتنها
من هم سربازاویم
ازعشق اومی گویم
دست ازجانم می شوم
لبیک یاثارالله لبیک یاثارالله
***********
درد دلم رادوا نیست ماندنم اینجاروانیست
این دل عاشق به والله لحظه ای ازاوجدانیست
مانده به خاک روی ماهش
کشته مراسوزاهش
دشمن اوباتیغ امد
مرده مگرعبداللهش
ازعشق اومدهوشم
رختی ازخون می پوشم
دلتنگ ان اغوشم
لبیک یاثارالله لبیک یاثارالله
- پنج شنبه
- 26
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 15:37
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه