چه بگوید دلش پر از درد است اندکی التیام میخواهد
در جواب سلام چشمانش یک علیک السلام میخواهد
به ملاقات آمده اما دست خالی رسیده است آیا
می پذیری کنار خود او را، ساعتی همکلام میخواهد
چشمهایش دو ابر باران زا است، احتمال هوای بارانی ست
زین سبب خلوتی کنار ضریح در دل ازدحام میخواهد
«خوش به حال کبوترت...» خیلی گفته اند این جمله را مردم
چون کبوتر شدن به عهده او، از شما پشت بام میخواهد
آسمان با تمام وسعت خویش می زند در مقابلت زانو
خاک باید شود در این درگاه هر کسی احتشام میخواهد
در کنار شما زبان لال است، هر که پرواز کرده بی بال است
زائر تو قریب سی سال است از شما گریه وام میخواهد
گریه گاهی به معنی غم نیست، اشک یعنی که عشق مبهم نیست
ارزش اشک هیچ کس کم نیست، سایهاش مستدام میخواهد
کاش میشد که شعر او یکبار خادم بارگاهتان باشد
بی بهانه به مشهد آمده است، چه نیازی؟ کدام میخواهد؟!
تا ابد توس بغض خواهد کرد بعد از آن ننگ مانده بر تاریخ
تا که بغضش به گریه بنشیند، آخرش حرف لام میخواهد
شاعر : احسان منصوری
- جمعه
- 17
- مهر
- 1394
- ساعت
- 7:11
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
احسان منصوری
ارسال دیدگاه