گرد و غبار بی کسی روی تن حسین نشسته
یه کودکی که از غریبی عمو دلش شکسته
طاقتی نداره خنجر روی حنجر ببینه
عمو حسین توی قتله گاه تشنه رو زمینه
تو سکوت صحرا ناله ی مردونش بلند شد
مگه من مردم که نامرد روی سینه ات بشینه
جون میدم کنارت / ای عزیز زهرا
میشنوم صدای / دلنشین بابا
ای عمو حسین جان
وا…ِ لا اُفارقُ عمی شعار روی لبامه
عمو فدائیه توام تا وقتی خون توی رگامه
دستمو میدم تا نگی که باز یاور نداری
خون من میمونه رو بدن تو یادگاری
سپر بلای جونت عمو تنِ نحیفم
این دم آخری سرمو رو سینه ات می ذاری
جون میدم به رویِ / جسم نیمه جونت
خون پیکر من / شد عجینِ خونت
ای عمو حسین جان
- یکشنبه
- 3
- آبان
- 1394
- ساعت
- 14:0
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه