مرثيه سر به زانویِ ماتم گذاشته
دستی زغيب، قافيه را «غم» گذاشته
شعرم به سمت كرببلا رفت و حُر شدم
ديدم خدا دوباره مَحَلم گذاشته
ازماجرای گريه ی آدم مشخص است
راهی برای توبه ی ما هم گذاشته
عشق حسين موهبتی كبريایی است
ماندم چه منتی سرعالم گذاشته!
صدها هزار سجده به جا آورم كم است
پروردگار فيض دمادم گذاشته
وقتی حسين آينه ی رحمت خداست
ديگر چرا عذاب جهنم گذاشته!؟
روضه بخوان،كه دست به نقديم روضه خوان
درجيبِ گريه خرجِ محرم گذاشته
بايد به فكر زخم گلوی حسين بود
در اشك چشم، فاطمه مرهم گذاشته
نشنيده ام به جان خودم ازكسی هنوز
آقا برای نوكر خود كم گذاشته
شاعر : وحید قاسمی
- یکشنبه
- 11
- مهر
- 1395
- ساعت
- 7:16
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
وحید قاسمی
ارسال دیدگاه