چهل طوفان
رسیده کاروان بعد از چهل طوفان به دریایت
الا مجنون عطشان ، السلامی گو... به لیلایت
چهل شب پاره هایت روی دست حیرت عالم
چهل شب سجده گاه عرش گشته ، قد و بالایت
چهل شب ماه می بارید بر روی تنت گریان
چهل شب دشت می بوسید با من ...رد پاهایت
چهل شب جبرئیل از عرش می زد بر سر و سینه
و می جوشید خون تازه از … نای مسیحایت
چهل شب کعبه می گردید گرد گودی مقتل
و عالم مُحرم است و در طواف قد رعنایت
چهل شب آب آتش زد رباب بی قرارت را
و لالایی که می خواند او.... کند سیراب بابایت...
عجب تصویر زیبایی کشیده خالق امکان
تنت زیر سم اسبان و من هم در تماشایت
کجا افتاده دستان غرور آن سفیر آب ..؟
چه شد تقدیر مشک زخمی و چشمان سقایت ؟
تنش صد پاره شد او که امانش داد شمر دون
خداوندا چه آمد بر سر آن ماه شیدایت
رقیه میکشد بر خاک عکس دست سقا را
شکسته قد او انگار مثل قد زهرایت ...!
نیامد دخترت ...چشم انتظار علقمه ... جان داد
نمیدانم چه گفتی با سه ساله یاس تنهایت..!
دل زینب در آن بزم حرامی قرص شد ، وقتی
شنید از روی نیزه آیه ی « انا فتحنا یت»
شکستم هیبت کاخ ستم را .. یا علی گفتم
و خواندم خطبه ای از ماجرای مرگ زیبایت
نشد فرصت بگویم حج تو مقبول ای زائر
کنم تفسیر حج آخر پر رمز و معنایت
نعیمه امامی-جمعه 11-12محرم 1392
شاعر : نعیمه امامی
- یکشنبه
- 25
- مهر
- 1395
- ساعت
- 10:6
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
نعیمه امامی
ارسال دیدگاه