میون شلوغی شهر
تا دلی دوباره گم شد
یادش افتاد که تو هستی
پا شد و راهی قم شد
رو به روی گنبد تو
قلبامون میشن کبوتر
تشنه یه جرعه نوریم
فاطمه! دختر کوثر
سلام ای خواهر خورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی هات
دوباره اومده مهمون
گنبد طلایی تو
به دل همه نشسته
با چه امیدی رسیدن
زائرای دلشکسته
چه غریبونه یه زائر
پیش تو رضا، رضا کرد
گرههاشو دستای تو
چقد عاشقونه وا کرد
سلام ای خواهر خورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی هات
دوباره اومده مهمون
حالا که مدینه دوره
تو بیا و مادری کن
با نگات، ملیکهی قم!
این دلا رو کوثری کن
از حرم تا جمکرانم
جاده ای چشم انتظاره
تا همین روزا رو خاکش
آقامون قدم بذاره
شاعر : قاسم صرافان
- پنج شنبه
- 5
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 5:11
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
قاسم صرافان
ارسال دیدگاه