• جمعه 2 آذر 03


امام رضا(ع)مدح و مناجات -( به من خرده نگیر این عقل تعریفی ندارد که )

1132


عدم بودیم تو با یک اشاره هستمان کردی
و تا گیریم دامانت سرا پا دستمان کردی
به پای بست شیخ عاملی پابستمان کردی
شراب ناب سقاخانه دادی مستمان کردی
همین یک کاسه از آب حرم آنقدر گیرا بود
که گویا باده ی صد ساله در پیمانه ی ما بود

در ایوان شما مستیم ازین مستی شرف داریم
اگر افتان و خیزانیم اگر تنبور و دف داریم
اگر هو میکشیم اینجا اگر باده به کف داریم
از آن باشد که اینجا حس ایوان نجف داریم
امیر هشتم عالم! علی جانم! مگر قنبر نمیخواهی؟
فقط لب تر بکن آقا، بفرما سر نمیخواهی؟

به سر شوق شما داریم و روی دستمان، سرها
به رقص آورده ما را هم سماع این کبوترها
چه بارانی ز اشک شوق می بارد دمِ درها
دمِ باب الجوادت وعده ی دیدار نوکرها
نوشته: "آستان حضرت شاه کریم" اینجا
گدایی نه، که ما داریم "شاهی" می کنیم اینجا

جنون ما که مجنونیم از آن ابتدا بوده
دلیل این جنون هم حُسن بی حدِّ شما بوده
گمانم "عالم زر" درهمین ایوان طلا بوده
در آن عالم دم "قالو بلی"مان  "یا رضا" بوده
توسلطان الرئوفی ازقدیم و از ازل بودی
الفبایی نبود اما تو شه بیت غزل بودی

خدا را در نماز کودکی در این حرم دیدم
بهشتی را که می گویند، با چشم خودم دیدم
به هر سمتی سرم چرخید، جولان کرم دیدم
چنان از تو کرم دیدم خودم را محتشم دیدم
یقین دارم قیامت نیستم من دست و پا بسته
دو رکعت نافله بالای سر، بار مرا بسته

به مهمان بیشتر آقا عنایت می کند اینجا
گدا، حاتم شده مشق سخاوت می کند اینجا
در و دیوار صحنش هم طبابت می کند اینجا
خدا هم آمده دارد زیارت می کند اینجا
به من خرده نگیر این عقل تعریفی ندارد که
شدم دیوانه اش، دیوانه تکلیفی ندارد که

داوود رحیمی

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 6:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران