اگر نزدیکی و دارم زیارتنامه را از دور می خوانم
دلی دارم،لبی شاعرتر و چشمی که با آن نور می خوانم
"الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها" پیاپی می
بچرخان ساغرت را، می بنوشان ،دارم از انگور می خوانم
تو در یاری خراسانی، رواقی دیدی از آیینه ها اما
من از فیروزه های ریخته بر خاک نیشابور می خوانم
حباب نور از گلدسته تا گلدسته هر سو در چراغانی است
و من بر دارهای روشن از بسیاری منصور می خوانم
"و واعدنا" بخوان موسی، شبی سر کن کنار صحن گوهرشاد
در اتممنای این وادی است از ناگفته های طور می خوانم
مسیحا! دم بگیر از بازدم های میان پنجره فولاد
که اینجا محیی الاموات را در نفخه های صور می خوانم
بخوان داوود با من ،صبح در نقاره خوانی ها سرودت را
زبوری را که فریاد از گلو کردی از این شیپور می خوانم
کسی از خانه اش با دست خالی برنمی گردد بنابراین
برایش شعرهایم را نه بی علت نه بی منظور می خوانم
طمع دارم ،سه بار از او برای هر زیارت دیدنش را، پس
زیارتنامه را تا لحظه ی راهی شدن در گور می خوانم..
شاعر : محسن ناصحی
- چهارشنبه
- 25
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 6:38
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محسن ناصحی
ارسال دیدگاه