آخرین شبی ه که ، سایبون رو سری
آخرین شبی ه که ، در کنار خواهری
نکنه ، که جدا شی از خواهرت
جدا شه ، پیش خواهر تو سرت
از آه داغ تو ، پر آتیشم
تنهام نذار داداش ، نرو از پیشم
یار غریب من ، پسر زهرا
******
باورم نمیشه که ، روز من میشه سیاه
من چطور ببینمت ، غرق خون تو قتلگاه
وای اگه ، تو رو بزنند بی هوا
بخوره ، سر و صورتت رو خاکا
ایکاش دیگه نیاد ، مادرت زهرا
وقتی که میکشن ، موهاتو آقا
یار غریب من ، پسر زهرا
******
فردا شب غریبم و ، حیرون بیابونام
کاش که قبل تو داداش ، جون بیاد روی لبام
چطوری ، تو بگو طاقت بیارم
بیام و ، بوسه رو گلوت بکارم
من لطمه میزنم ، به روی گونه م
امشب جلو جلو ، نوحه می خونم
یار غریب من ، پسر زهرا
شاعر : مجتبی صمدی
- شنبه
- 25
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 3:20
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی
ارسال دیدگاه