أنَا بْنُ المُجـتَبا
اِبـتلایش فرق داشت
چون که در نزد عـمو `قالوا بلایش” فرق داشت
بر عمـو لبّیـک گفت...
وقتِ حَجّش بود و لَحنِ ” رَبّـنایش ” فرق داشت
مثل نامـش خاص بود
روضه ی او با هـمه حـال و هوایش فرق داشت
`لا أُفـارِق گو”دویــد
صـوت غــرّایِ `أنَا بْنُ المُجـتَبایــش” فرق داشت
هم سـپر شد هم قلم
ای به قُـربانش که جنسِ دستهایش فرق داشت
گـشت آویزان به پوست
پس گریزِ روضه ی دســـت جُــدایش فرق داشت
بـین آغـوش حُـسـین
آخــرین نذری این قُـــربان ، مِـنایش فرق داشت
گفت `واأمّاه ” لیک
آخِرین دَمْ ، خـواهـشِ مادر بیـایـش فرق داشت
بـا سه شعبه ذبح شد
گرچه با شش ماهه خیلی حجم نایش فرق داشت
مانـْد در گـودال ، آه
وقت دفنش استخوانهایش صدایش فرق داشت
شاعر : محمد قاسمی
- یکشنبه
- 2
- مهر
- 1396
- ساعت
- 5:56
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه