اِی عمو مَرد شدم
می رسد ازتـَهِ گودالْ صدا واویلا
عـمّه کشـتند عمو جانِ مرا واویلا
جایِ من نیست در این خیمه خداحافظِ تو
نیزه از کِـتف رسیده به کـجا واویلا
اِی عمو مَرد شدم یک تَنهِ میدان زده اَم
سِپـَری نیست به دستِ تو چرا واویلا
سِپَرَت دستِ پسر خوانده یِ تو شد امّا
پوستی مانده از این دست به جا واویلا
از رویِ سیـنه یِ دلدار جُدایم بُـکُنند
سینه را می شِـکند ضربه یِ پا واویلا
بدنـم زیرِ سـُمِ اسب شَبـیه بـدَنت
سرِ من نیزه نشین مثلِ شما واویلا
ساعتی می گذرد غارتیان می آیند
عمـّه می مـاند وُ سیلی جفا واویلا
ندبه می خوانم وُ جان می دهم از غمهایت
مجتبی روضه بخوان کرب وُ بلا واویلا
شاعر : حسین ایمانی
- دوشنبه
- 3
- مهر
- 1396
- ساعت
- 9:8
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسین ایمانی
ارسال دیدگاه