• شنبه 3 آذر 03


حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( سخت حیرت زده ی روح به تن داشتنم )

990
-1

سرخوش از جرات پروانه شدن داشتنم
سخت حیرت زده ی روح به تن داشتنم 

زیر تیغی و مرا اذن هواداری نیست
خجل از کنیه فرزند حسن داشتنم

شده یاد آور آن شیر جمل نعرۀ من
لال شد خصم به "فریاد نزن" داشتنم

به خداوند که فارق ز عمویم نشوم
لشگری خیره به این فن سخن داشتنم

پیکرت روی زمین پیرهنی نیست تنت
چه کنم پیش تو با شرم کفن داشتنم

بازویم شد سپر تیغ عدو گرچه هنوز
شرمسار از تو و از سر به بدن داشتنم

استخوان های تنم را به تنت دوخته اند
مثل گیسوی تو شد چین و شکن داشتنم

جرم این است که من یاد ز مادر کردم
نیزه در سینه و تیری به دهن داشتنم

شاعر : هادی ملک پور

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران