جراحت سلسله دارم
پاهای پر آبله دارم
خاطره ی بدی بابایی
من از شب قافله دارم
* از روی ناقه افتادم استخونم شکست بابا
آخ نفسم گرفته بود عمه رو میزدم صدا
صورتمو نگاه بکن زخمی شده یکی دوجاش
آخه ندید چشای من سنگای تو بیابونا
*ای وای قافله رفت و جاموندم
ای وای توی صحرا تنها نموندم
ای وای خیلی ترسیدم بابایی
ای وای پشت بوته خارا موندم
ج)بابا دیگه من رو تنها نزار
زجر اومد بالا سر من
کشید بابایی معجر من
وقتی یادم می افته بابا
میلرزه کل پیکر من
*مشتی که زد تو دهنم دندون شیریمو شکست
الهی خیر نبینه این مردک بی حیای پست
ببین شبیه فاطمم دستو به پهلو میگیرم
آخه لگد خورده باشی نمیشه که آروم نشست
*ای وای امون از درد جدایی
ای وای دیگه چی بگم خدایی
ای وای من سه سالمو ولی خب
ای وای پیر شدم خیلی خدایی
ج)بابا دیگه من رو تنها نزار
بغض عجیبی تو گلومه
طاقت من دیگه تمومه
انگاری اصلا توی دنیا
خوشی به دخترت حرومه
*وقتی رسیدیم توی شام بابا همه میخندیدن
کف میزدن پیش چشام رقاصه ها میرقصیدن
محله ی یهودیا چه لحظه های سختی بود
خاکسترو آتیش بابا روی سرم میپاشیدن
*ای وای سرت از نیزه می افتاد
ای وای عمه هر لحظه می افتاد
ای وای به زنان آل حیدر
ای وای چشای هرزه می افتاد
ج)بابا دیگه من رو تنها نزار
الهی من برات بمیرم
سر تو رو بغل میگیرم
ببخش میلرزه دستای من
آخه گرسنه ی اسیرم
*چرا لبات خورده ترک بگو به دخترت بابا
رگات چه نامرتبه چی اومده سرت بابا
این دهن خونی تو قلب منو میسوزونه
سنان چیکار کرده باهات لحظه ی آخرت بابا
*بابا دل من خیلی کبابه
بابا پر ماتمو عذابه
بابا رو سر خاکی وخونیت
بابا چند تا قطره ی شرابه
ج)بابا دیگه من رو تنها نزار
امیر حسین حجتی
- دوشنبه
- 3
- مهر
- 1396
- ساعت
- 18:45
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه