در میان بسترم من یاد زهرا میکنم
چشم خون آلوده را مانند دریا میکنم
فرق بشکسته ز تیغ ابن ملجم سخت نیست
تا که یاد از آن عمود و فرق سقا میکنم
هر یتیمی شیر آورده برایم یا حسن
ناله دارم یاد از ششماههای تا میکنم
اوج غربت بر حسینم لحظهی جان کندن است
در دم جان کندنم من روضه بر پا میکنم
روضهی گودال و لعل خشک و راس از قفا
دور از چشمان زینب عقدهها وا میکنم
ذکر عباس علمدارم بود در روضهها
من سفارش بر تمام سینهزنها میکنم
شاعر : مرتضی محمودپور
- شنبه
- 22
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:14
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه