روزِ عاشورا ببین صحنه ی دشتِ بلا
در حصارِ دشمنند اهلِ بیتِ مصطفی
می کنند از جان و دل در رهِ ایمان دفاع
تا که دشمن می رسد در حریمِ خیمه ها
شیونِ زینب بلند یا علیِ مرتضی
جانِ جدّم یک نظر از کرم بر ما نما
هر طرف رویت کنی رقصِ تیر و نیزه ها
ناله ی اهلِ حرم یا اخا ادرک اخا
زاده ی خیرالنّسا نورِ عینِ مصطفی
با تنِ عریان چرا زیرِ سمِّ اسب ها
می وزد بادِ صبا روی نعشِ کشته ها
از علمدارِ رشید تا حسینِ سر جدا
داد فرمان از ستم شمرِ دونِ بی حیا
جمله غارت شد ز کین خیمه ی آلِ عبا
از زمینِ کربلا رفت تا شامِ سیاه
زینبِ بی معجر و این همه رنج و بلا
شاعر : هستی محرابی
- یکشنبه
- 19
- آذر
- 1396
- ساعت
- 9:20
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه