ای بانوی بستر نشین
گلبرگ یاسِ خورده چین
زهرا منم یارت ـ حیدر پرستارت
بر دیده ژاله میكنی
وقتی كه ناله میكنی
ای یار دلْ خسته ـ چشمت شده بسته
بی تو كجا حیدر ـ دلِ مضطر
رود یك لحظه غم حاشا كند
بی تو به پیشِ كی ـ رود حیدر
غمِ دل را چگونه وا كند
ای آنكه حرف از وقت رفتن میزنی
آتش به پای باغ و گلشن میزنی
با قد خم با روی نیلی اینچنین
دشنه به قلبِ خستهی من میزنی (۲)
یا فاطمه ـ یا فاطمه (۴)
* * *
آبم مكن با خندهات
گشته علی شرمندهات
ای گلشنِ حیدر ـ جان و تنِ حیدر
در جامِ چشمانت ببین
چین و چروك این جبین
از نالههای توست ـ حیدر فدای توست
با این محبتها، تو ای زهرا
غمِ حیدر چنین افزون مكن
بنما كمی ناله، كمی زاری
به سینه عقده را مدفون مكن
بی تو چه سازم در جهان شمعِ دلم
چون میشود با رفتنت غم حاصلم
پروانهی روی تو حیدر بی كس است
پیشم بمان و تا حل شود این مشكلم
یا فاطمه ـ یا فاطمه (۴)
- جمعه
- 29
- دی
- 1396
- ساعت
- 15:31
- نوشته شده توسط
- فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه