• شنبه 3 آذر 03

 محمد مبشری

مناجات با خدا -(من مناجات و نوای سحری می خواهم )

869
0

از گنه خسته
من مناجات و نوای سحری می خواهم  

از گنه خسته و حال دگری می خواهم  

دست من خالی اگر چه ، تو کریمی اما  

از تو لطف و کرم بیشتری می خواهم  

تا که در حلقه ی عشاق ، تو راهم بدهی  

ناله های شب و اشک سحری می خواهم 

تا که خاموش کنم آتش سوزان ز گناه  

 آه سردِ دل و چشمانِ تری می خواهم  

تا که این کوه گناهم همه سوزد یک آن  

جلوه ی دلبر صاحب نظری می خواهم 

به گدایان حرم اذن دخولی بدهید 

بهر اعمالِ بَدَم برگ قبولی بدهید 

قصه ی جرم من و بخشش تو طولانی است  

قصه ی توبه ی صد باره و بد پیمانی است  

هر چه تو ساخته ای ، شد ز گناهم ویران  

از تو آبادی و از من همگی ویرانی است  

گفته ای منتظر آمدنت می مانم  

انتظار تو به برگشتن من طولانی است 

عاشق و منتظر بنده ی خود هستی تو  

ای خدا عشق تو بر بنده عجب نورانی است  

با تو بودن همه خوشبختی و عشق است و کمال  

بی تو بودن همه سرگشتگی و حیرانی است 

حال، من آمده ام توبه ی جانانه کنم  

رویِ دل سوی تو ای یارِ کریمانه کنم 

دستِ خالی ز پیِ لطف خدا آمده ام  

به امید کرم و جود و عطا آمده ام  

همه سرمایه ی من فقر و نداری من است  

من فقیرم به همین دستِ دعا آمده ام  

صحنه ی رزم و جهاد است ، جهادِ با نفس 

به سِلاحی که بود اشک و بُکا آمده ام 

منم آن بنده ی آلوده و شرمنده ی تو  

که پشیمان شده از جرم و خطا آمده ام  

گرچه نالایق و غرق گناهم اما  

به امید حرم کرببلا آمده ام 

اولین باب بهشتِ عرفایی تو حسین 

بهترین راه رسیدن به خدایی تو حسین 

  • دوشنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران