بی تو تاریک است خانه، ای چراغ خانه ام
رونق ولطف وصفایی نیست در کاشانه ام
هرطرف را بنگرم زهرا(س) تو آیی در نظر
یاد تو چون شمع باشد من چنان پروانه ام
گو چه سازم با یتیمانت جوانمرگ علی
بار سنگینی بود جانا بروی شانه ام
زینبت در خردسالی خانه داری می کند
سر نموده چادر خاکی تو ریحانه ام
حامی حیدر بپا خیز و غریبی ام ببین
در میان مردم شهر نبی بیگانه ام
شرم دارم از پیمبر گر که پرسد ای علی
گو چه کردی با یگانه دختر دردانه ام
برمن وبر کودکانت خانه شد ماتمسرا
باد پاییزی وزیده بی تو در گلخانه ام
بی وجودت فاطمه، لطفی ندارد زندگی
از خدا خواهم که پر گردد همی پیمانه ام
- پنج شنبه
- 12
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 19:13
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه