بنام نامی ششماههی کربلا
بند قماتی گشت دست آویز دستم
من از نفسهای مسیحایش مستم
مدیون لطف اصغرم تا زنده هستم
چشم انتظار مقدم اصغر نشستم
در هر نفس خاک قدمهای ربابم
بیچارهی بانوی زیر آفتابم
آن بانویی که داغدار عالمین است
تنها عروسی که به زهرا نورعین است
او همسر فرخنده اقبال حسین است
بعد از حسین و اصغرش در شور و شین است
در سایه، بعداز یار هرگز تن نمیبرد
با کام عطشان واحسینا گفت، تا مُرد
حرف رباب آمد دل من زیر و رو شد
حرفی ز مشک آب و حرف آبرو شد
حرفی ز تیر حرمله حرف گلو شد
حرف نیفتادن ز نیزه آرزو شد
ای وای اگر ریزد به خاک تیره خونش
ریزد به هم عالم ز روی لاله گونش
این طفل مهر غربت ارباب ما شد
بر سینهی بشکسته آقام جا شد
از خون مظلومی او محشر به پا شد
بند قماتش عاشقان، کهف الوری شد
گر شد بهار عمر این ششماهه نیم
کرببلا گردیده زین دُردانه بیمه
بند قماتی گشت دست آویز دستم
من از نفسهای مسیحایش مستم
مدیون لطف اصغرم تا زنده هستم
چشم انتظار مقدم اصغر نشستم
در هر نفس خاک قدمهای ربابم
بیچارهی بانوی زیر آفتابم
آن بانویی که داغدار عالمین است
تنها عروسی که به زهرا نورعین است
او همسر فرخنده اقبال حسین است
بعد از حسین و اصغرش در شور و شین است
در سایه، بعداز یار هرگز تن نمیبرد
با کام عطشان واحسینا گفت، تا مُرد
حرف رباب آمد دل من زیر و رو شد
حرفی ز مشک آب و حرف آبرو شد
حرفی ز تیر حرمله حرف گلو شد
حرف نیفتادن ز نیزه آرزو شد
ای وای اگر ریزد به خاک تیره خونش
ریزد به هم عالم ز روی لاله گونش
این طفل مهر غربت ارباب ما شد
بر سینهی بشکسته آقام جا شد
از خون مظلومی او محشر به پا شد
بند قماتش عاشقان، کهف الوری شد
گر شد بهار عمر این ششماهه نیم
کرببلا گردیده زین دُردانه بیمه
- شنبه
- 4
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 18:40
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه