خوش آمدی حسین من
لحظهي پر كشيدنه
برای خواهر شما
بيتو شدن يه مُردنه
شب وصلِ من و جانانم رسيده
خدا امشب مه و مهتابم دميده
حسين جانم بده زينب را تسلي
تو ميدوني كه بعدِ تو چي كشيده
حسین جان ـ حسین جان(۲) وای وای
يه عمري بودم يا حسين
هميشه در تاب و تبت
چند سالي كه جدا شديم
يه قرنِ واسه زينبت
من از ديدارِ تو دلبر شادم حسين جان
من از وصل تو دل آبادم حسين جان
همه لحظه به فكرت بودم برادر
ز تو ممنون كه كردي يادم حسين جان
حسین جان ـ حسین جان(۲) وای وای
كنارِ بسترم همه بيسر و سامونِ منند
تمومِ كربلاييها امشب و مهمونِ منند
غمي امشب درون سينه ندارم
نشسته چون علي اكبر در كنارم
دو چشمم را ببندد دستِ حسينم
به روي دستِ ابالفضلم سر گذارم
حسین جان ـ حسین جان(۲) وای وای
- دوشنبه
- 13
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 20:23
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه