در مشعر زخم تو رسیدم به تشهّد
تا از عرفات تو رسیدم به منا، های
با گریه و با نذر کجا را که نگشتیم
حیران تو ای آینه غیب نما، های
در غربت این سینه برافروز چراغی
در خلوت این دیده جمالی بنما، های
آن شاعر شوریده که میگفت کجایید
اینجاست بیایید شهیدان بلا! های
من حنجرهام نذر شهیدان خدایی ست
من حنجرهام وقف تمام شهدا، های
از خویش بپرسیم کجاییم و چه داریم
از خویش برون میزنی امشب به کجا؟ های
ماندیم در این خاک و پری باز نکردیم
مُردیم در این درد و ندیدیم دوا، های
های ای عطش آغشته ترینان! عطشم کُشت
آبی برسانید به این تشنه هلا، های
یک بار بپرسید ز حالم که چرا هوی
تا پاسختان گویم یاران که چرا های ...
منبع: سایت هئیت بنی هاشم اراک
- دوشنبه
- 23
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 6:8
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه