بیست و پنجم شوال
شهادت حضرت صادق(ع)
من پریشان خاطر این جادهام
صبر کن من از نفس افتادهام
پیر مرد ایل آل حیدرم
من برای حفظ دین آمادهام
من پیاده تو سواره نیمه شب
صبرکنجانم رسیده چون به لب
تازیانه مزد حرف حق شده
این چنین افتادهام در تاب و تب
یاد مادر یاد حیدر میکنم
یاد آتش سوزی در میکنم
آه... میسوزم ز داغ کربلا
من بدرد غربتم سر میکنم
ناطق قرآنم و این باورم
آیهی تطهیر و کوثر مادرم
ناسزا گفتی به من ای بیحیا
من امامم زادهی پیغمبرم
زد شرر بر جان من زهر جفا
سوختم از آتش کین ای خدا
کام من خشکیده شد از زهر کین
میکنم یاد شهید کربلا
مثلدریاییکهطوفان دیده است
همچوکوهیکهبهخود لرزیده است
هر نفس من مُردم و زنده شدم
ناسزا از خصم تا بشنیدهاست
- پنج شنبه
- 14
- تیر
- 1397
- ساعت
- 6:37
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه