• دوشنبه 3 دی 03

 محمدرضا سروری

مرکب بابا -(مرکـب بابا غرق به خون ، می آید)

3428
0

مرکب بابا
مرکـب بابا غرق به خون ، می آید
شیهـه زنان با زخـم فزون ، می آید
بی سر و بی سالار و ستون ، می آید
بـا خبـر از گــودال جنـون ، می آید
خبــر از اصغـر دارد       خبــر از اکبـر دارد
خبر از سقّای دلاور دارد  خبر از سقّای دلاور دارد
ذوالجناح تنهای تنها آمده    خون نگار از خون بابا آمده
بی سوار از سوی میدان آمده     ذوالجناح با چشم گریان آمده
سر به زمین کوبان به حرمگاه می آید
شیهه زنان در خیمـه و خرگاه می آید
با شرم و حیـا از غم جانکـاه می آید
دیده فـرو بربستـه به اکـراه می آید
مرکـب بابا آمـده اما غـرق به خـون
از ره میدان ، شیهه زنان با زخم فزون
همره خود آورده خبر از جنگ قشـون
پاره بدن افتـاده پـدر در گـود جنون
خبر از بابا دارد ، خبر از غم ها دارد ، خبر از تنهایی فردا دارد
مرکـب بابا غرق به خون ، می آید
خبــر از اصغـر دارد       خبــر از اکبـر دارد
خبر از سقّای دلاور دارد  خبر از سقّای دلاور دارد
ذوالجناح تنهای تنها آمده    خون نگار از خون بابا آمده
بی سوار از سوی میدان آمده     ذوالجناح با چشم گریان آمده
خـون پـدر را بر تن اسبـش تا دیدم
از غـم تـنـهـا بـودن بـابـا نالـیدم
گریـه کنـان از درد یتیـمـی لـرزیدم
خاک مصیبـت بر سر و رویم پاشیدم
اسب زبان بستـه شده غمگین واویلا
یال و سرش از خون شده رنگین واویلا
خم شده از این ماتـم سنگین واویلا
آه از سـتـم کـوفـی ننـگیـن واویلا
خبر از بابا دارد ، خبر از غم ها دارد ، خبر از تنهایی فردا دارد
مرکـب بابا غرق به خون ، می آید


685
مرکـب بابا غرق به خون ، می آید
شیهـه زنان با زخـم فزون ، می آید
بی سر و بی سالار و ستون ، می آید
بـا خبـر از گــودال جنـون ، می آید
خبــر از اصغـر دارد       خبــر از اکبـر دارد
خبر از سقّای دلاور دارد  خبر از سقّای دلاور دارد
ذوالجناح تنهای تنها آمده    خون نگار از خون بابا آمده
بی سوار از سوی میدان آمده     ذوالجناح با چشم گریان آمده
او که تنش با نیزة اعدا مکتوم است
زینت یالش خون گلوی مظلوم است
روی جبینش ، جای دودستی معصوم است
داغ پدر از شرم نگاهش معلوم است
قلب صغیـرم در غم بـابـا بشکسته
بـغـض تأسـف راه گلـویم را بسته
من که دلـم بوده به نگاهش وابسته
شیـون من بر شیـون عمـّه پیوسته
خبر از بابا دارد ، خبر از غم ها دارد ، خبر از تنهایی فردا دارد
مرکـب بابا غرق به خون ، می آید
خبــر از اصغـر دارد       خبــر از اکبـر دارد
خبر از سقّای دلاور دارد  خبر از سقّای دلاور دارد
ذوالجناح تنهای تنها آمده    خون نگار از خون بابا آمده
بی سوار از سوی میدان آمده     ذوالجناح با چشم گریان آمده
شیهـة او تـاب از تـن بی تابـم برده
سـوز عطـش از حنجـر بی آبـم برده
خواب و خیال از دیدة بی خوابـم برده
شور و نشاط از سینـة اصحابـم برده
ای سروری از سوز درون گو ، از مولا
اسب حسیـن آمد به حرمگـاه تا تنها
جان رقیـه ، قلـب سکینـه در غم ها
ناله و شیـون از لـب آنـان شد بر پا
خبر از بابا دارد ، خبر از غم ها دارد ، خبر از تنهایی فردا دارد
مرکـب بابا غرق به خون ، می آید



  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • سجاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 4.44 MB
تعداد بازپخش 383
تاریخ بارگذاری یکشنبه 18 شهریور 1397 13:40

علی

حسینی
نوحه قشنگی بود

یکشنبه 6 آبان 1397ساعت : 13:57

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران