سبک4 ـ ذکر / واحد سنگین ـ مردمان
مردمان ناله ام می فهمیدند
هر كجا گریه ام را می دیدند
شامیان بی سبب هر جا من را
ناسزا داده و می خندیدند
نبودی پرم سوخت
دو چشم ترم سوخت
یکی آتش انداخت
نبودی سرم سوخت
حسین جان حسین جان ـ حسین ای پدر جان(2)
داغ تو از جهان سیرم كرده
خارِ صحرا چه دلگیرم كرده
سن و سال کم دارم امّا
زخم این آبله پیرم كرده
نبودی دلِ شب
بیابان و مرکب
زمین خوردن من
و لرزیدن و تب
حسین جان حسین جان ـ حسین ای پدر جان(2)
دشمنان قلب ما را آزردند
پیش چشم حرم می می خوردند
گر كه عمه نبودش در مجلس
خواهرم را كنیزی می بردند
غمین دخترت بود
سپر خواهرت بود
یزید آن چه می زد
گمانم سرت بود
حسین جان حسین جان ـ حسین ای پدر جان(2)
تا عمو بود عدو می ترسیدش
از رجز خوانی اش می لرزیدش
رفت و چشمان من رأسِ او را
هر کجا روی نیزه می دیدش
شبم شام تار است
دلم بی قرار است
سفر با تو بابا
مرا انتظار است
حسین جان حسین جان ـ حسین ای پدر جان(2)
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 19:43
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه