بر کامِ من طعمِ رطب رسیده
ماهِ خدا ماهِ رجب رسید
زيباترين ماه خداست اين ماه
هر ناله اي مشگل گشاست اين ماه
اصلاً خدا باشد پِيِ بهانه
تا بنده را راهش دهد به خانه
اين ماه اذن ِ بندگي بگيريم
از يار ، درسِ زندگي بگيريم
جا دارد از دل عقده وا نماييم
تا سفره هاي درد دل گشاييم
آمد به گوشم نغمه منادی
در خانه ات مارا تو راه دادی
يك عمر پوشاندي تو عيب هايم
تا يك سحر در كوي تو بيايم
يك جمله گويم شرح حالِ يك سال
از عيد فطر پيش تا همين حال
با درد هجران ساختم الهي
دارو ندارم باختم الهي
شيطان به قلب غافلم كمين زد
هر جا كه شد بار مرا زمين زد
اين بنده روز خوش نديده بي تو
كارش به رسوايي كشيده بي تو
اما بدان دل خانة خدا بود
شبهاي جمعه با تو آشنا بود
گر بنگري مهمان اين حريمم
ممنون لطف سيد الكريمم
پير مناجاتي گرفت دستم
پاي مناجات علي نشستم
گر بر وصال تو تو كشيده مِيْلَم
ممنون لطف ِصاحب كميلم
با نور حق اين سينه منجلي شد
دل مست نام مرتضي علي شد
شاه نجف برده ز دل قرارم
آوارة ايوانْ طلايِ يارم
يار ببين آشفته حالي ام را
بنما نظر دستان خالي ام را
اما غمي ديرينه دارم اي دوست
داغ حرم بر سينه دارم اي دوست
ترسم كه بر خاك سيه نشينم
کرببلا را من دگر نبينم
من عبدم و آقاي من حسين است
عشق دل شيداي من حسين است
شبهاي جمعه مادري حزينه
ناله زند با زخمهاي سينه
برخيز از جا يارِ سربريده
پهلو شكسته مادرت رسيده
از عرش تا گودال گریه کردم
رفتی تو تا از حال؛ گریه کردم
دیدم در آن گرد و غبار،مادر
آمد کنارت نیزه دار ،مادر
با خنده بالای سر تو آمد
تا آب گفتی نیزه بر گلو زد
ای" نحر" گشته حق بده عزیزم
خاک ِ بیابان بر سرم بریزم با نيزه سويت تاختند عزيزم
حق تو را نشناختند عزيزم
ای تشنه لب آبت چرا ندادند
بر روی لبهای تو پا نهادند
نام علي را تا كه برده اي تو
از هر طرف يك ضربه خورده اي تو
غصه نخور این ارثِ ماست مادر
بر سینه تو جای ِ پاست مادر
روضه بخوانم تا سحر...بُنی
بوسیدنت شد درد سر بنی
می آید از رگهای ِ نا مرتب
سوزِ عطشهای لبانِ زینب
- سه شنبه
- 21
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 11:26
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه