◾شهادت حضرت موسیبن جعفر(ع)
◾و گریز روضه به کربلا
سجدهگاهت اگر که زندان شد
از نگاهت کویر بستان شد
تو نظر کردهای که در زندان
زن بدکار هم مسلمان شد
از نسیم کلام دلجویت
بُشر هافی به مثل سلمان شد
وقت تشیع پیکر پاکت
همه دیدند وقت باران شد
آنقدر پیکرت ضعیف بوده کزان
آسمان هم ز دیده گریان شد
کفن آورد بر تنت پوشاند
بانی این کفن سلیمان شد
یادم آمد حسین بیکفن و
من ندانم چرا که عریان شد
کفنش بوریای کهنه و بعد
مدفنش خاک این بیابان شد
لحظه آخر و لب خشکش
غرقه خون با لبان عطشان شد
تا که حرفی ز بوریا افتاد
رعشه بر عرش کبریا افتاد
- پنج شنبه
- 8
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 17:29
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه