گرچه در زندان هارون بی ملاقاتم الهی
با تو باشم ، باتو گویم عرض حاجاتم الهی
نام من موسی ابن جعفر کاظمی در اشتهارم
این من و این کنج زندان این مناجاتم الهی
غیر تو یاری ندارم یار و غمخواری ندارم
طرفه دلداری ندارم در مُلمّاتم الهی
داد خواه من توئی تو هم پناه من توئی تو
تک اله من توئی تو کن عنایاتم الهی
بی کسم من در غریبی نیست دید و بازدیدم
بر که گویم بر که خوانم شرح حالاتم الهی
تو معین هر غریبی تو مریضان را طبیبی
اِستَجِب یا مَن یُّجیبی کُلِّ دَعواتم الهی
من ره عشق تو پویم من تورا هر لحظه جویم
درد دل را با که گویم باب حاجاتم الهی
می زند هر لحظه هارون بردلم زخم زبان ها
می نگوید من امامم فخر ساداتم الهی
شیرزادم شرزه شیرم روبهان کرده اسیرم
دائم افزایند در دل بر جراحاتم الهی
هر فشار آرند بر من گردد ایمانم قوی تر
بر عقیدت می نکاهد رنج و آفاتم الهی
با مُعانِد درستیزم پیش وجدانم عزیزم
گرچه من از سوی دشمن بی مراعاتم الهی
باهدف ماندن به زندان باشرف دادن به پایان
ذره نقصانی ندارد بر کمالاتم الهی
جان رسیده بر لبم بین تیره روز چون شبم
ذکر یارب یاربم بین در مناجاتم الهی
خفته ام در کنج زندان مسلمین آزاد گردند
مانده ام درفکر امت با مساواتم الهی
چشم برراه رضایم روزوشب من درنوایم
بی رضا صد سال گردد روز وساعاتم الهی
دخترم معصومه آید کاش بالینم نشیند
دردم از دل بر ستاند در ملاقاتم الهی
این من این راز و نیازم این به غربت سوزوسازم
این به خلوتگه نمازم این عباداتم الهی
این همه رنج و شکنجه سهل باشد در ره دین
این بود از امتیاز و افتخاراتم الهی
گرچه در زجر تمامم حقّ گویم حقّ جویم
نیکنامم شادکامم در مباهاتم الهی
«تائب» آزادی بخواهد هم به دنیا هم به عقبی
رحم کن از لطف بگذار از مسیئاتم الهی
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 16:49
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
صادق تائب
ارسال دیدگاه