همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
من از این جذر و مد سینهزنان فهمیدم
ماه من! شورش شبهای محرّم با توست
دشمن از ترس نگاهت مژه بر هم نزند
غضبآلودهای و خشم خدا هم با توست
با حضورت حرم آل علی آرام است
تا زمانی که در این قافله پرچم با توست
علقمه زیر شتاب نفست میسوزد
وعدهای دادهای و چشمهٔ زمزم با توست...
- سه شنبه
 - 18
 - تیر
 - 1398
 - ساعت
 - 11:37
 - نوشته شده توسط
 - ابوالفضل عابدی پور
 
- شاعر:
 - 
                            
علیرضا لک
 

                
                
                                
                                
                                
                                
                                
                                
    
    
    
    
                
                
ارسال دیدگاه