من که غیر از خونه ی تو جا ندارم برم
یجوری دل بستم انگار پا ندارم برم
آه
میدونی بنده فراریت
غیر تو هیشکیو نداره
بعد تموم اشتباهاش
میاد به سمت تو دوباره
چه امیدی مگه دارم
به جز چشم خطاپوشت
دستمو باز میگیری تا
بیام بازم تو آغوشت
یه کاری کن برای من
خدای من خدای من
..........
میدونم وضعم خرابه که شدم از تو دور
ولی دارم شوقتو که میشه چشمام نمور
آه
غرق گناهم میدونم
اما تو داری هوامو
امید دارم که بزودی
قبول کنی توبه هامو
آبرومو بخر نگذار
که رسواشم تو این بازار
دوری از تو منو خیلی
میده آزار میده آزار
یه کاری کن برای من
خدای من خدای من
......
جان حیدر جان زهرا تو رو به زینبین...
بگذر از این بی سر و پا تو رو جان حسین
آه
تو رو به حق کسی که
منشأ خیر کثیره
همونی که روز محشر
دست گداشو می گیره
به حق اون شهیدی که
به راه تو گذشت از سر
ببخشم ای خدا امشب
تو رو جانِ علیْ اصغر...
یه کاری کن برای من
خدای من خدای من
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1398
- ساعت
- 9:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
گروه شاعرانه ها سبک
ارسال دیدگاه