#امام_جواد_شهادت
آتش زهر اگر شعله به پیکر میزد
شعله بر جان و دلش کینه همسر میزد
نوجوان بود ولی سیر شد از زندگیش
بسکه آذر به دلش یار ستمگر میزد
گله از دشمنی دشمن و بیگانه نداشت
ناله از کینه و بی مهری همسر میزد
همسرش پشت در حجره به دست افشانی
مادرش فاطمه بر سینه و بر سر میزد
طائر باغ رضا بود ولی کنج قفس
همچو مرغی که پرش سوخته پرپر میزد
همچو جدش طلب آب زدشمن میکرد
ناله واعطشا تا دم آخر میزد
تشنه لب بود ولی کی عوض آب روان
خصم بر پیکر او نیزه و خنجر میزد
کی دگر همچو حسین تشنه به زیر خنجر
دست و پا پیش دو چشم تر خواهر میزد
#عبدالحسین
.
- سه شنبه
- 8
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 16:19
- نوشته شده توسط
- عبدالحسین
- شاعر:
-
عبدالحسین میرزایی
ارسال دیدگاه