دویده تا به خود قتله گاه یاسمنت.
رسیده بر سر تو یادگاری حسنت.
نبود در دل من صبر تا ببینم که.
اسیر پنجه ی شمراست زلف پر شکنت.
به تیر حرمله از روی اسب افتادی.
به دست زهر سه شعب است بی رمق شدنت.
نفس بکش نفست به شماره افتاده.
بریده شد نفسم از، نفس نفس زدنت.
هزار و نهصد و پنجاه زخم روییده.
ز تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدنت.
نداده نیزه به من رخصت آخرین لحظه.
که بوسه یک دل سیر، بگیرم از دهنت.
برای پیکر عریان خود پس از غارت.
مرا بگیر در آغوش جای پیرهنت.
به تیر حرمله بر سینه ی تو دوخته شد.
تنم به جای کفن روی جسم بی کفنت.
به زیر سم ستوران یکی شدم با تو.
شدعضو عضو من آمیخته به جان و تنت.
- پنج شنبه
- 14
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 13:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رسول رشیدی راد
ارسال دیدگاه