تا مرا از تو ياد مىآيد
به لبم يا جواد مىآيد
پى وصلى شكستهبالتوام
منتسب بر توام كه مال توام
تا مگر لب نهم بهلعل لبت
گوئيا كوزه سفال توام
جز تو را گر حرام مىدانم
پى يك بوسه حلال توام
صبغة اللَّه، روى ديدنىات
سائل رنگى از جمال توام
نقص را مىكشم به پرده اوج
ناقصم گرچه، با كمال توام
گر جنون رابه غير، ميلى نيست
جز دل ما مزار ليلى نيست
تا روم از دلم تو باز بيا
مىكشم ناز با نياز بيا
خانمان سوزتر ز عشق تونيست
گل يثرب، مه حجاز بيا
خانهام را خراب ساز خراب
با من خسته دل بساز بيا
تنگ شد خانه معاش دلم
دست كن زير جانماز بيا
دست بگشاى بر شفاى دلم
تا هدايت شوم به راز بيا
تا گريبان درم به حيرت عشق
همتى لطف كن به غيرت عشق
مىتوان گر ز هجر ناله كشيد
بايد از شوق بند عمر بريد
من عصاى توام كه نطق نمود
برگ زيتون، دلم كه فيض چشيد
من كلامى فتاده از لب تو
چشم من اشك چشم تو كه چكيد
بيت و مسجد گذارى از قدمت
منت كوفه از تو گشته مزيد
دست كوتاه و وصل يار بلند
نقص كى جانب كمالرسيد؟
حرز تو كار ساز و بنده اسير
مددى يا جواد دستم گير
قيمت من به حسن بودنتوست
دل من در پى ربودن توست
رخصت لطف را مهيا كن
ديده محتاج رخ گشودن توست
دل به قيد يقين خويش بگير
كاستى در پى فزودن توست
گرچه رويت وسيع و آينه تنگ
رزق آئينهها ستودن توست
تو اذان هميشه برپايى
گوشها در پى شنودن توست
«لا اله» از تو مىشود « الا»
كه تو وجه اللهى و نور خدا
نشود هيچگه تلف غم تو
گيرد از هر سلف خلف غمتو
شأن تو شأن مرتضى باشد
سيرت شاه لو كشف غم تو
جبرئيل است خاكسار درت
مايه عزت و شرف غم تو
سينه چاك چاك شوق، صدف
گوهر خالص صدف غم تو
مشهد و كربلا و سامرّا
مكه و يثرب و نجف غم تو
چون دلت را كريم مىدانم
كرمت را قديم مىدانم
در طريق غم است حكم خدا
دوستدار تو اوفتد به بلا
شرح معشوق مىكند هردم
عاشق غم كشيده رسوا
روى تو روى حيدر كرار
بوى تو بوى اكبر ليلا
گوش دل باز مىكنم چو تو را
العطش مىرسد ز كرب و بلا
اربا ارباست آن يكى به زمين
تو هم اينجا شكسته بابا
اين جواد و على است افتاده
آن حسين و رضاست جان داده
- جمعه
- 7
- مهر
- 1391
- ساعت
- 17:16
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه