◾بازار کوفه
◾خطبهی عقیلهی بنی هاشم
لاله شکوفا شده از روی نی
دیدهی کوفی همه بر سوی نی
نای نوا سوخته از نای نی
سر زده خورشید ز بالای نی
نهاده سر تا که به بالین نی
ای بفدای سر خونین نی
نی به میان حنجر هرشهید
صبح سعادت ز افق بردمید
بار امانت همه یکجا کشید
موسم دیدار به کوفه رسید
اهل ولا تا به بلی اوفتاد
زنگ شترها ز صدا اوفتاد
زنی چو ذوالفقار حیدر نشان
با سخن بلیغ و حسن بیان
داد سخن داده ز جور زمان
تمام مکر دشمنان کرد عیان
به مثل فاطمه فدای امام
حسین بهرش شده بیتالحرام
بست چو احرام تکلم نمود
چو بحر بیکران تلاطم نمود
داد سخن در بر مردم نمود
چو شبنم صبح ترنم نمود
کوفه به یکباره عزاخانه شد
کاخ تمام ظلم ویرانه شد
دختر حیدر یل خیبرشکن
کوفه ز نطقش شده بیتالحزن
ملیکهی ارض و سما در رسن
خطبه بیان کرد به وجه حسن
ریخت بهم کل سماوات را
حیات بخشیده عبادات را
ز خطبهاش دین خدا زنده شد
تمام عالم به درش بنده شد
اگر که بر لبانشان خنده شد
از این عمل کوفی شرمنده شد
سر بریده به سنان آمده
دوباره زینب به فغان آمده
کلام زینب عاشقانه شده
مهر حسین به دل نشانه شده
کلام جانسوز بهانه شده
چوبهی محمل چو نشانه شده
شکستهسر گشت نه سرشکسته
دوباره عهد عاشقانه بسته
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 16:6
- نوشته شده توسط
- م-مطلقم
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه