سی سال گریه
کسی چه داند ،که من چه دیدم
چه بار داغی ، به دل کشیدم
دیدم به روی خاک صحرا
گل های بی سر حرم را
امان امان ازاین غریبی 2
چون من ندیده،کسی به عالم
جسم امامی، پاشیده ازهم
تنش میان خون رها بود
سرش به روی نیزه ها بود
امان امان ازاین غریبی 2
در آن هیاهو،در آن بیابان
کنار جسم ، شهید عطشان
آتش زده از دل زبانه
زینب کجا و تازیانه
امان امان ازاین غریبی 2
وقتی تنش را، صدپاره دیدم
با آه دل را ، آتش کشیدم
دارم به روی لب نوایی
او را کفن شد بوریایی
امان امان ازاین غریبی 2
هرگز نکرده، غم ها رهایم
زنجیر بستند، بر دست وپایم
خون می چکد از گردن من
شد باعث جان کندن من
امان امان ازاین غریبی 2
سی سال گریه،سی سال ناله
در شام دیدم، داغ سه ساله
دارم به سینه بس که آلام
شد ذکر من الشام الشام
امان امان ازاین غریبی 2
- پنج شنبه
- 4
- مهر
- 1398
- ساعت
- 17:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه