• جمعه 2 آذر 03


شعر شب تاسوعا -( باز دور و بر ما معرکه برپا شده است)

2719
8

باز دور و بر ما معرکه برپا شده است 
یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است 

تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری 
پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است 

تیرهایی که همه از پس نخلستان ریخت 
با چه نظمی به میان بدنت جا شده است 

جگرم پاره نکن پای نکش روی زمین 
به خدا پشت و پناهم کمرم تا شده است 

چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی 
باورم نیست که اینگونه سرت وا شده است 

چقدر فاصله افتاد به ابروهایت
از چه رو خورده به هم حالت گیسوهایت 

  
خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم 
مرهمی بر جگر مادر بی شیر کشم 

حال باید بنشینم به کنار بدنت 
با دلی سوخته از چشم ترت تیر کشم 

مانده ام فرق تو با تکه عبایی بندم 
یا که از پیکر تو نیزه و شمشیر کشم 

باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود 
جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم 

کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند 
عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم 

تیر ها یک به یک از پای درت آوردند
ای برادر چه بلایی به سرت آوردند 

باز برخیز که در معرکه گرداب کنی 
لب خشکیده بر علقمه سیراب کنی 

تو قرار است که با آب حرم برگردی؟ 
یا دل از زینب ماتم زده بی تاب کنی 

یا بچسبان به رکاب علمت را بردار 
تا که مشک حرم و قلب مرا آب کنی 

چشم بر راه تو بر خیمه رباب است هنوز 
تا به آغوش خودت اصغر او خواب کنی 

شک ندارم که قرار است تو در خلستان 
داغ خود را وسط سینه من قاب کنی 

درصدد بود که دشمن بزند هست تو را
قرعه افتاد که اول بزند دست تو را 

التماست بکنم تا نروی از بر من 
ای امید حرم و قوت بال و پر من 

تا که با قامت خم سوی تو را افتادم 
هو کشیدند مرا ساقی آب آور من 

باید اینبار تو را جمع کنم بین عبا 
ارباً اربا شده ای مثل علی اکبر من 

بوی یاس بدن و خنده بر لب از چیست؟ 
مادرت آمده دیدار تو یا مادر من؟ 

ای برادر غضب گوشه چشمت کافی است 
تا که دشمن نرود دور و بر خواهر من 

باید اول بدنت دور ز مرکب بکنم
فرصتی نیست تنت را که مرتب بکنم 

شمر اینجاست که با خنده تماشات کند 
قد رعنای تو در علقمه خیرات کند 

سر ماهت ترکی دارد و ماندم که چه سان 
زینبم با تو سر نیزه ملاقات کند 

غیرت الله رجز سر بده شاید دشمن 
نتواند به حرم چشم خودش مات کند 

این جماعت به سرش نیت بد دارد تا 
خواهرم راهی دروازه ساعات کند 

شمر در دور و برت پرسه زنان میخندد 
مادرم آمده ای کاش مراعات کند 

زخم های بدنت با چه مداوا بکنم
کاش میشد کفنی بر تو مها بکنم 

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:1
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران