این تشنه لب، چون با لبان تشنه از دنیا رفت و "قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً" از زبان علیل تشنه لب او به ما رسید.
گفتم: علیل تشنه لب. درست گفتم.
زیرا که پر واضح است تشنگی او هم. زیرا که یقیناً آب وجود نداشت در حرمسرای آل اطهار. اگر آب بود به اطفال صِغار مانند علی اصغر علیه السلام که از تشنگی بی تاب و طاقت شده بود می دادند و معلوم است که مرض هم موجب عطش است خصوصاً در گرما.
پس آن حضرت هم تشنه لب بود، ولی آن تشنه لبی بود که آخر آب در این دنیا آشامید، گرچه بر او گوارا نبود، به واسطه آن تشنه کامان که از تشنگی سوخته بودند و با لبان تشنه شهید شدند.
امّا این روزه دار آخر کار یک قطره آب از قوم اَشْرار خواست به او ندادند.
فرمود به آن ظالم لعین شمر بی دین: "اِنْ كانَ لابَدَّ مِنْ قَتْلي فَاسْقِتي شَرْبةً مِنَ الماء"
لابد مرا می کشی پس شربت آبی به من بیاشامان.
اینکه می فرماید: "بیاشامان" دو وجه در آن می گوییم:
یکی اینکه می فرماید: یکی شربت چیزی نیست که انسان به آن قوّت جنگ و مبارزت بگیرد. اگر گمان می کنی که زیاده از آن می خورم تو خودت به من بده.
دیگر آنکه آن حضرت از زیادتی ضعف و ناتوانی قوّت آن نداشته است که آن خود آن ظرف بگیرد و بیاشامد. فرمود: تو به من بده.
آن کافر در جواب گفت: هَيْهات! هَيْهات!واللهِ لاتَذُوقُ الماءَ أوْ تَذوقَ الموتَ غُصَّةً بَعْدَ غُصّةٍ وَجُرْعةً بَعْدَ جُرْعةٍ.
۲۳مجلس سخنرانی های اخلاقی؛ آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری(ره)، ص ۱۹
- پنج شنبه
- 25
- مهر
- 1398
- ساعت
- 10:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه