• جمعه 2 آذر 03


غزل رضوی

1047

نور جمالت آینه ی دل به دست هاست
تیغ جلالت آینه ی حق پرست هاست

وحدت میان کثرت آیینه کاری است
مثل دلی که شاکله ای از شکست هاست

از خوف قبض آمده ام در پناه تو
آخر امید بسط دلم بین بست هاست

صید دل کبوتر و آهو به دست تو
جایی برای رو شدن ناز شست هاست

"چون ذره اوفتاده دلم پیش آفتاب"
محو غبار روبی جارو به دست هاست

از غربتی بعید به قربت رسیده است
درد آشنای غربتت از دور دست هاست

دل با گره به پنجره ات باز می شود
جریان زندگانی از این باز و بست هاست

  • پنج شنبه
  • 2
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 1:22
  • نوشته شده توسط
  • محمد حسین رحیمی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران