مثنوی ویژه وفات حضرت فاطمه معصومه(س)
عمهی سادات هزاران سلام
سایهی تو بر سر ما مستدام
عمهی سادات شکوهت بلند
صحن و سرایت چقدر دلپسند
بارگهت غرق چراغ و صفات
زائر یک دفعهی تو مبتلاست
عمهی سادات مرا یک سؤال
حرف به دل مانده ی هر روزِ سال
ای که چنین گنبد تو از طلاست
مادر تو صحن و سرایش کجاست؟
گرچه ضریح تو چراغانی است
سهم بقیعش همه ویرانی است
پهنه ی هر صحنِ تو امن و پناه
مادر تو بی حرم و بارگاه
در شب هجران تو من آمدم
جامه سیه کرده تن آمدم
آمده ام تا که دعایی کنم
با دلِ خون، عقده گشایی کنم
همره من با دلِ غمگین بگو
حضرت معصومه تو آمین بگو
یارب، الهی، دلِ ما شاد کن
صحنِ بقیع را همه آباد کن
جامعه ی شیعه تو امداد کن
سینه زدن در بقیع آزاد کن
- شنبه
- 16
- آذر
- 1398
- ساعت
- 11:11
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه