من که زهرا دختر پیغمبرم
مرتضی باشد امام و همسرم
پاره قلب پیمبر هستم و
برحسن،زینب،حسینم، مادرم
باب من خورشید عالمتاب دین
در سپهر آفرینش اخترم
مایه ی آرامش قلب نبی
همسر ساقی حوض کوثرم
مرتضی باشد چو کشتی نجات
کشتی دین خدا را لنگرم
گشته ام محبوبه ی حی ودود
عرش و فرش ذات حق را زیورم
صبر هم شرمنده شد از صبر من
مظهر صبر خدای داورم
بعد احمد خاتم پیغمبران
بهر یاری علی یک لشکرم
در دلم مهرو ولای حیدر است
می کنم جانم فدای رهبرم
گرچه من غربت نشین عالمم
بر زن و مرددو عالم سرورم
روز وانفسا به اذن کردگار
شافع شیعه به روز محشرم
روز تنهایی حیدر پشت در
پیش مرگ جان عالم حیدرم
بانثار محسن شش ماهه ام
من امیرالمومنین را یاورم
دشمن پیغمبر و حیدر زکین
جای عرض تسلیت زد آذرم
خانه ام را دشمنان آتش زدند
حامی حیدر به پشت آن درم
دید حیدردرمیان دشمنان
پشت در افتاده با چشم ترم
تاکه پشت درفتادم از نفس
دیدم اشک و ناله های دخترم
هم حسین میریخت اشک ازدیدگان
هم حسن می سوخت ازغم در برم
بسکه زد با تازیانه بر تنم
شد کبود از ظلم دشمن پیکرم
چونکه گوید وصف من با سوز دل
اشک چشمان (رضا) را می خرم
- پنج شنبه
- 12
- دی
- 1398
- ساعت
- 12:49
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه