محبوبه ی باریتعالی
ممدوحه ی حضرت طاها
لطف خداوند مبین است
مدینه ات خلد برین است
بهشت حق روی زمین است
گل پیمبر فاطمه جان(۳)
سر تا به پا رحمت تویی تو
گلواژه ی عصمت تویی تو
بهشت ما کوی تو زهرا
باشد کرم خوی تو زهرا
دست همه سوی تو زهرا
گل پیمبر فاطمه جان
مهر تو در سرشت شیعه
مدینه ات بهشت شیعه
در یک طرف قبر پیمبر
در یک طرف گلهای پرپر
مهدی بود با دیده ی تر
گل پیمبر فاطمه جان
هنگامه ی غربت دین شد
مولا علی خانهنشین شد
با دشمن دین روبرو بود
صبر و تحمل کاراو بود
چون استخوان در گلو بود
گل پیمبر فاطمه جان
بین همه این خبر افتاد
گل علی در بستر افتاد
زهرا بودبودو نبودش
بیند علی روی کبودش
آتش بگیرد تار و پودش
گل پیمبر فاطمه جان
از درد آن پهلو و سینه
سوزد گل باغ مدینه
فاطمه با غم خو بگیرد
از مرتضی هم رو بگیرد
دستی که بر پهلو بگیرد
گل پیمبر فاطمه جان
دست دعا بالا بگیرد
حاجتش از خدا بگیرد
درد مرا یا رب تو دانی
بنگر که من در نوجوانی
سیرم دگر از زندگانی
گل پیمبر فاطمه جان
زینب کنار او نشسته
چشمان تر قلب شکسته
هردم بود سوز و گدازش
با حق بود راز و نیازش
شفا دهد مادر نازش
گل پیمبر فاطمه جان
- جمعه
- 13
- دی
- 1398
- ساعت
- 11:50
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه