• دوشنبه 3 دی 03

 قاسم نعمتی

السلام علیک ِ یافاطمه الزهراسلام الله علیها -(درقابِ چشمهایِ همیشه بهاری ام)

952

درقابِ چشمهایِ همیشه بهاری ام

تصویرِ بی صدا کِشم از بی قراری ام

از ترس اینکه حالِ تو گردد وخیم تر

در سینه حبس میکنم این آه و زاری ام

باور نمی کنم که قرار است جان دهی

در این دیارِ کینه تو تنها گُذاری ام

آیا شود که باردگر پا شوی زجا

با هر تبسمت بنمایی تو یاری ام

تا آه میکشی زسرِ زخم هایِ باز

من شاهدِ سه چشمه وصد لاله کاری ام

دارد نفس نفس، بدنت آب میشود

از دیدن نفس نفس تو فراری ام

تکلیف بود زانویِ خود را بغل کنم

ورنه همان امیر و یلِ ذوالفقاری ام

اذنی بده که خون لبت شستشو کنم

با اشکهایِ غربتِ ازدیده جاری ام

با خانه ای خراب و یتیمان ِ بی قرار

در این دیارِدرد ، به که می سپاری ام

با گریه هایِ ساکت تو تیر میکشد

مابین دنده ها و جناقِ کناری ام

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران