• یکشنبه 4 آذر 03

 محمود اسدی

غزل)بال کبوترها/از ماتم إبن الرّضا دلها بسوزد

566

از ماتم إبن الرّضا دلها بسوزد
دلها برای غربت مولا بسوزد

یا ثامن الحجج! جوادت از ره کین
در حجره ی در بسته ای تنها بسوزد

یکدم بگو ای میوه ی قلبم اگر چه
از زهر کینه حنجرت یکجا بسوزد

از تشنگی می سوخت حلقوم تو امّا
دیگر کجا از نیزه ی اعدا بسوزد

بردند جسمت را به روی بام خانه
با دیدنت قلب و دل زهرا بسوزد

بال کبوترها برایت سایه کردند
نگذاشتند تا پیکرت آنجا بسوزد

ماندی به زیر سایه و جدّ غریبت
بی پیرهن در گوشه ی صحرا بسوزد

بهتر ز گودال است پشت بام خانه
اینجا تنت کی زیر دست و پا بسوزد

بر بام خانه صورتت اصلاً نمی سوخت
دلها به یاد ماتمی عظما بسوزد

ای وای از طفل رباب و نی سواری
آن سر به روی نیزه از گرما بسوزد
*******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج

  • دوشنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 11:8
  • نوشته شده توسط
  • سادات

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران