◾شهادت حضرت مسلم(ع)
بار محبت تو بر دوش تا کشیدم
از دشمنان به کوفه زخم و زبان شنیدم
سرگشته و پریشان کوچه به کوچه در شهر
در زیر بار غربت اینگونه من خمیدم
بعد از نماز مغرب هر سو که رو نمودم
همراه کودکانم درهای بسته دیدم
آسایش دوگیتی تفسیر ایندوحرف است
با عشق در مسیرت من تا خدا رسیدم
آتش ز بام بر سر ریزد به عشقت آقا
شور غم تو دارم چون لالهای دمیدم
دادم سلام آخر با لعل پاره پاره
با کام تشنه آقا در راه تو شهیدم
نامه نوشتم آیی اما میا به کوفه
جز هانیبن عروه یک یار من ندیدم
با دست بسته بین بازار کوفه بودم
سرباز لشکر تو رزمندهی رشیدم
در فکر زینبم من کوفی حیا ندارد
فکری نما به حال زینب که نامیدم
راضیشوی ز دستم خوشحال و سربلندم
در حشر پیش زهرا سرباز رو سپیدم
- پنج شنبه
- 30
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 18:31
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه