نوحه وزمزمه حضرت رقیه
بیا بابا کنج این ویرانه ام
صفایی ده ای بابا غم خانه ام
بیا بین که ازهجرت درناله ام
بیا بین که من همچون آلاله ام
رقیه ام دختری سه ساله ام(۲)
..........._________________
یتیمم من ای قوم دور از خدا
سربابایم شد از پیکر جدا
شده مهمان من در شام بلا
سرش اینجا تن او در کربلا
رقیه ام دختری سه ساله ام(۲)
____________________
بیا عمه بابا آمد ازسفر
به شام تارم آمده یک قمر
بیا عمه صبر من داده ثمر
گرفتم سر بابایم را به بر
رقیه ام دختری سه ساله ام(۲)
_______________________
بگویم درد دلم با تو پدر
شدم بعد تو بابا من دربدر
خوراکم شد گریه وناله وآه
همیشه بوده عمه برمن سپر
رقیه ام....
____________________
به اشک دیدگانم شویم سرت
تو دلدار منی ومن دلبرت
تنم نیلی صورتم گشته کبود
شدم بابا من شبیه مادرت
شاعر : اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 1
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 15:14
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه