فرض کن آتش به جان هل اتی افتاده بود
سوره کوثر به زیر دست و پا افتاده بود
دود بود و آتش و مسمار و سیلی و لگد
شعله بر جان عزیز مصطفی افتاده بود
پیش چشم شاه خیبر همسرش را میزدند
لرزه بر زانوی شاه لافتی افتاده بود
مادر سادات را آتش زدند و بعد از آن
ناله در هفت آسمان و ماسوا افتاده بود(۱)
یاس نیلی زیر در جا ماند و پرپر شد ولی
شور محشر در دل اهل کسا افتاده بود
در مدینه مادری غرق به خون شد عاشقان
کربلا هم پیکری ازهم جدا افتاده بود
دست و پا یک سو و پیکر سوی دیگر مانده بود
بر رخ زیبای اکبر رد پا افتاده بود
ارباً اربا بود و در بین عبا پیچیده شد
مثل اینکه عرش اعلا در عبا افتاده بود
هرکسی با هرچه میشد پیکرش را پاره کرد
شِبه پیغمبر غریب و بی صدا افتاده بود
شیشه عمر علی درهم شکست و بعد از آن
از غم او در حرم شور و نوا افتاده بود
خون رگهای علی شد زینت روی پدر
پادشاه کربلا هم در بلا افتاده بود
(۱) اشاره ب روایت امام صادق ع : یوم احراق النار علی باب جدنا امیرالمومنین ع یوم المصیبه و ......
- دوشنبه
- 1
- دی
- 1399
- ساعت
- 15:54
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
عبدالحقیر مرادی
ارسال دیدگاه