در حرم های کریمان هرچه مهمان ریخته
بیشتر از موج مهمان لطف و احسان ریخته
تا که سلطان دید مارا کاسه بر دست آمدیم
آنچنان پر کرد ما گفتیم باران ریخته
پنجره فولاد از بس معجزه آورده است
ارمنی دراین حرم بیش از مسلمان ریخته
می توانی کلّ ایران را کنی از اهلبیت
زیر دست تو هزاران مثل سلمان ریخته
در حقیقت گوشه ای از سرخی لب های توست
زعفرانی که در اطراف خراسان ریخته
مانده ام بالای در نقّاره خانه می زند ؛
یا که از عرش خدا قاریّ قرآن ریخته؟!
دور ازینجا من دلم چیزی نمی آرد دوام
شاهدم این اشک هایی که به دامان ریخته...
- دوشنبه
- 1
- دی
- 1399
- ساعت
- 18:13
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مهدی فعال
ارسال دیدگاه