فاطمه شمع شبستان علی
ای گل پرپر بستان علی
داغ جانسوز تو ای یارجوان
زده برهم سروسامان علی
غم هجران تو خردم کرده
بشکسته همه ارکان علی
چونکه روح از تن تو بیرون رفت
گوییا رفت زتن جان علی
خیز ویکبار دگر خطبه بخوان
حامی ویار سخندان علی
کودکان تو تورا می خواهند
چکنم، مادر طفلان علی
باعث حیرت مردم گشته
حال درمانده و حیران علی
خاطرات در ودیوار، شرر
می زند بر دل ویران علی
کس نبیند به مدینه دیگر
بعد تو چهره خندان علی
شعر :اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 9
- دی
- 1399
- ساعت
- 1:40
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه