بازدرعرش خدا روی زمین شورونواست
گوئیا روزعزای فاطمه نورخداست
فخر نسـوان دوعالم چشم بسته ازجهان
درغم جانسوز او گریان علی المرتضاست
هـالـۀ غم سایه ای برسینۀ حـیـدر زده
درفراقش گوئیا ازجان ودل روحش جداست
رفته نورازچشم یعقوب زمان وا حسرتا
گویدش درخانه ام کو یوسف من درکجاست
آنکه با رخسارنیلی دل شکسته جان بداد
دخت طاها همسر وی شاخص اهل کساست
آنکه دورازدیده ها دفنش نموده نصف شب
یازده فرزند پاکش رهبران ماسواست
عرش حق دانی چرا گشته سیه پوش بتول
آسـمان عشق چون بی اوفضای بی صفاست
در غـم وانـده گریـد قـائم روی زمین
درکنار قبرمادر مهدیش نوحِه سُراست
با نگاه دل ببین ومحرم صد رازباش
هرکجا بزم غمیست مهدیش صاحب عزاست
بار الها حق زهرا و علی و آل او
از کرم لطفی که ما را هر عمل باشد خطاست
خوف دارد روز محشر ( عدلی ) از کردار خویش
چشم امیدش بتو هم شافع روز جزاست
- جمعه
- 12
- دی
- 1399
- ساعت
- 22:24
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج اصغر فرشچی
ارسال دیدگاه