• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت رقیه (س) (با این نفس زدن بدنم درد می کند)

1952
1

با این نفس زدن بدنم درد می کند
با هر تپش تمام تنم درد می کند
پروانه ام که بال به زنجیر بسته ام
تا انتهای سوختنم درد می کند
حالا رسیده ای که مرا با خودت بری؟
حالا که پای آمدنم درد می کند
آرام سر گذار به دوشم که شانه ام
در زیر بار پیرهنم درد می کند
می بوسمت دوباره و زخم گلوی تو
با بوسه های دل شکنم درد می کند
می بوسمت دوباره و حس می کنی تو هم
با بوسه ای لب و دهنم درد می کند
تقصیر باد نیست که آشفته زلف توست
انگشت های شانه زنم درد می کند
شاعر:حسن لطفی

  • سه شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 7:29
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران